مادر لجوج و بد ذاتی دارم
هیچ عروس و دامادی تا حالا باهاش کنار نیومده
همه رو تک تک مورد حمله قرار میده
نمیدونستم آخرین قربانی منم
سه تا داداش دارم که میگه بچه یعنی پسر
من و خواهرم هر دو تحصیلکرده موفقیم
و پسرا هیچ
خواهرم از دستش فرار کرد رفت آمریکا
۲۰ساله ایران نیومده
میگه اونجا هم که هستم سنگینی وجودش رو احساس می کنم
و من اینجام
همیشه سکوت کردم در مقابل ظلم که باهاش رو در رو نشم چون میدونستم تا طرف رو از پا در نیاره ول نمی کنه
اما دگ ظلمش از حد گذشته بود و من نتونستم ساکت بشم
من خودم سر زندگیمم
دو تا دختر دارم
اما ول نمی کنه
میگه خونت رو به آتیش می کشم
بچه هات رو میدزدم
به بابام میگم بندازش بیرون
میگه میترسم از زن سلیطه باید ترسید
میگه تو غذام سم بریزه چی
تا حالا ۴ تا عروس اومدن و از دستش فرار کردن
آخری ها که موندن دوستای خودم بودن و من گفتم که اگه میخواین سر زندگی بمونین باهاش درگیر نشین
شوهرم بخاطر این موضوع میخواد خونه رو بده اجاره و مارو ببره نزدیک محل کارش
میگه دلم نمیخواد اشک و ناراحتیت رو ببینم
دگ از این موضوع خسته شدم
توروخدا دعا کنید بمیره
دگ نمیتونم تحمل کنم