منم بعضی جاها میزدم جلو بسکه کسالت بار بود
قضیه ی روشن کردن گوشی کی؟ به غیر از هستی که موقع خودکشی گفته بوده گوشیشو بدن به مونا چیزی یادم نمیاد
سیاوش هم نداشتیم فکر کنم منظورت سیامکه پدر شاهرخ سیامک اومده بود با این خانواده ها صحبت کنه چون پلیس دنبال شاهرخ بود اومده بود رضایت اینا رو بگیره و بهشون بگه یکی از میون خودتون با شاهرخ همدست بوده یه جورایی اومده بود مذاکره ولی بردیا نذاشت حرف بزنه بردس تو استخر اینقدر سرشو زیر آب نگه داشت طرف بیهوش شد بعد از استخر کشیدنش ییرون گفتن حرفای این مهمه ببریمش تو گاراژ تا بهوش بیاد حرف بزنه قرار شد شیفتی هم مراقبش باشن بردنش تو گاراژ نصف شب یکی رفت سر وقتش که نشون نداد کیه سیامکو کشتن صبح مونا دید کشته شده بقیه رو خبر کرد
پنجه بکس مانی بالا سر سیامک بود سکی از چاقو های بردیا هم گمشده بود همون چاقویی که بعدا سر از خونه ی آفاق درآورد