همش نگران عزیزانم ،هرکدومشون بخان سفر برن راه دور برن هزاران بارمیمیرمو زنده میشم،همش نگران نگران ،واقعا چرااخه،من خیلی دخترمهربونیم خیلی دلسوزم وایمانم بخدا زیاده همش حس میکنم دارم بادست خودم قاتل خودم میشم بااین همه استرس ونگرانی برای عزیزام،چیکارکنم🥲
منم😢
حتما خیلی دوست دارن و همو دوست دارید ک اینقد نگرانشونی منکه جز نگران پسرم بودن نگران هیچکس نمیشم و نگران شوهرمم میشم چون هیچکسو ندارم میترسم بی سرپناه بشم
دیگه ن کسی دوستم داره و نگرانمه و ن من همچین حسی دارم بهشون کاری ب کسی ندارم مثل خودشون...
بنظرم برو روانشناس تو زیادی حساسی مگه تو جز نگران عزیزات بودن دیگه کار و زندگی و فکر دیگه ای نداری دختر!؟😐😐😐
ما چ بخواهیم چ نخایم خدای نکرده گاهی ممکنه یه اتفاقای ناخوشایندی پیش بیاد
ک برای همه مردم دنیا ممکنه پیش بیاد ما نگران باشیم یا ن هیچ چیزی رو تعغیر نمیده
همه چیزو بسپار ب خداو صدقه بده تا میتونی و آيت الکرسی بخون خیلی خوبه
عزیزم منم تمام عمرم اینجوری بودم الان که سنی ازم گذشته ۳سال پیش که کرونا بود همسرم کرونا گرفت ومن با کرونا گرفتن اون دلشوره واسترس های بی امان گریبانگیرم شد وبی خوابی هنوزم خوب نشدم افسرده شدم مدام دلشوره دارم وبا قرص خواب شاید ۳ساعت بخوابم تموم اون دلشوره ها فوران کردونابودم کرد منم دست خودم نبود وبا کوچکترین اتفاقی داغون میشدم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
