من دیروز صبح تقریبا ساعت هفت بیدار شدم خواب دیدم که رفتم بازار بعد دور یه مغازه ای خیلی شلوغ بود(انگار مغازه ی بدلیجات فروشی بود طلا فروشی نبود ولی) و همه داشتن نگاه میکردن که صاحب مغازه سه تا از انگشتر رو توی دستم میزاره میگه برای خودت یه خانمی دنبالم میاد میگه به منم بده منم یدونش رو به خانمه دادم ولی نمیدونم چرا بر نداشت بهم پیسش داد میخوام بدونم چه تعبیری داره