ما ۸ ماه باهم ازدواج کردیم همسرم خیلی عصبیه.زیاد حرص میخوره تازگی ها دوبار توی دعوامون بهم گفته عوضی اولیشو امد معذرت خواست دومیش دیشب بود بعد که اروم شد یکم.میگفت حقته.منم از خجالتش درامدم وگفتم با ازدواج باهات اشتباه بزرگی کردم اگر عقل الانمو داشتم بهت جواب مثبت نمیدادم که واقعا حرف ته دلم هم هست هم نیست.دوسش دارم ولی خیلی کم کاره.توی زندگیمون ۱۰۰درصد تلاششو نمیکنه فشار عجیبی روی خودم حس میکنم
دلم نمیخواد باهاش بمونم تا ابد .زده شدم نمیدونم چی کار کنم.انقدر چرت وپرت بهم گفته خسته شدم مدام از تمیزی خونه ایراد میگیره .با وجود اینکه میدونه من سرم گرم چه کاریه ومثل قبل نمیتونم به کار خونه برسم .خونه رو خیلی بهم میریزه.
الان این همون هست که تو سایت آشنا شدید و ۴۷ سالشه؟ خوب به نظر تو این سن اگر کمکار بود خودش رو نشون می داد شاید جوونی زیاد کار کرده و الان روی روتین افتاده و خسته شده. به نظرم شاید زیاد بزرگش کردی خودتون شاغلید؟ سخت نگیر من ۸ ساله عروسی کردم صادقانه بگم بار زندگی بیشتر رو زنهوهنه خونه ها هم همینه تازه وظیفه تامین عاطفی و محبت کردن هم داریم. زندگی رو گرم کن با محبت و اینا. زیاد هم سخت نگیر. بوس