سلام امشب پدر شوهرم میخواست بگه یکی از فامیل مریض هست و جریان رو تعریف کنه یه دفعه مادر شوهرم پرید تو حرفاش نزاشت بگه ،حالا همش نگران اون بنده خدا هستم که نکنه واقعا چیزیش هست به نظرتون برم احوال بگیرم یا نه؟،حالا پدر شوهرم میگفت چی میشد که نزاشت بگه ازبس مادرشوهره حسوده نخواست ما بدونیم بریم به نظرتون چیکار کنم زنگ بزنم پدر شوهرم قضیه رو بپرسم ؟؟