گروگان گیری

خانواده من درجریان این سفر بودن وازما قول گرفتن نریم به اون فرد زنگ بزنیم.فقط بریم زیارت.ماهم خیالشون راحت کردیم

رفتیم مشهد بعداز زیارت امام رضا همسرم با اون طرف تماس گرفت

طرف بهش گفت بیا فلان خیابون تنها هم بیا ماخودمون میایم دنبالت باید سه روز زیر نظر داشته باشیمت ککه اعتیاد نداشته باشی فلان اینا

هرچی همسرم میگفت خب ادرس شرکت بدین خودم بیام میگفتن نه باید خودمون بیایم دنبالت

خلاصه رفتیم سرقرار منم باهاش رفتم.مرده یجوری بود بخدا من که وحشت کردم.همینجور داشت مخ شوهرمنو شست وشو میداد.یجای تقریبا شلوغ هم بود جای قرار.بهش گفت باید بریم توکوچه پشتی سوار ماشین بشیم .من دیگه باید اونجا ازهمسرم جدامیشدم

همسرم ازم خداحافظی کرد ده متری ازم دورشده بودن من همچنان تماشا میکروم.قربون خدا برم که نذاشت دیر بشه.همون لحظه یه اقایی که دوسه متری من تکیه داده بود به یه درخت،گوشیش زنگ خورد منم ازکنجکاوی سرمو برگردوندم گوش دادم.اون نمیدید دارم نگاش میکنم.یهو گفت اره داره میارتش

همونجا شصتم خبردارشد که اینا باهمن یه گروه ان.سریع به شوهرم زنگ زدم گفتم فقط فرار کن هرطور شده.

اینم یادم رفت بگم که اونجا که داشت به همسرم توضیح میداد میگفت این سه روز باید گوشیتو خاموش کنی!!!

خلاصه خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که همسرم هنوز اونقدر دور نشده بود که اون اتفاق افتاد ومن سریع بهش زنگ زدم واونارو پیچوند.بهش گفته بود عابر بانکم دست خانمم جامونده برم بگیرم بیام همینجا وایسین.میگفت مگه ول میکرده !بزور اومده بود زدیم به چاک

اره نمیدونم چه خوبی درحق خدا کردم که کمکم کرد.بعدش رفتیم پلیس گزارش بزنیم گفتن برید کلانتری فلان.رفتیم براشون توضیح دادیم گفتیم لااقل پیگیری کنید سر یه بدبخت دیگه اینجور نیارن!برگشته میگه شما مدرک دارید؟؟  گفتم ماازشهرفلان اومدیم که براتون قصه تخیلی تعریف کنیم؟؟؟میگیم طرف گولمون زده.میگفت ادرس دارین؟؟گفتم ازروشماره پیگیری کنید حتما باید یکی کشته بشه که پیگیری کنید!!

اره خداروهزار مرتبه شکر.قربون امام رضای غریبم بشم که نزاشت بلایی سرمون بیاد

  اره فکرکن خریت محض بود