من دارم جدامیشم دیروز باشوهرم حرف زدیم توافق کردیم حضانت برای همیشه بامن باشه تعهد بده که دیگه هم مزاحممون نمیشه حالا دیشب میگن بزار ده روز دیگه بریم دنبال کارا و محضر به نظر میخوان وقت بخرن سرکارم بزارن حالا امروز میخوام برم کلانتری بگم حضانت نمیدن منم نگه نمیدارم ببرمش بدم بغل مادربزرگش نکنه ی وقت بگن باید خودپدرش باشه مادربزرگ کاره ای نیست قبولش نکنه میخوام بذارمشون توفشار که مجبور بشن زود حضانت رو بدن بچه امم یکسالش مطمئنم نمیتونن نگهدارن
راحت چی جونم برای بچه ام در میره ولی باید تکلیفش معلوم بشه خیالم راحت بشه شب تاصبح خواب ندارم طرف معتاد شیشه ای هرروز بیاد مزاحمت ایجاد کنه سرکارمون بزاره هر روز ی ساز بزنه که نمیشه بلاخره باید سفت ومحکم وایسم درمقابلشون وقتی ببینن بچه داره میفته گردن اونا باالتماس مییان حضانت میدن مادرشم پیر مریض نمیتونه نگه داره فقط قصدم اینه بهشون فشاربیارم