2777
2789
عنوان

خواستگارییییی

134 بازدید | 9 پست

قرار بود هفته پیش بیان تاخیر افتاد این هفته 

منم به مادرم خبر دادم 

حالا دیروز دوستش تو گروه نوشته زنگ میزنم به مادرت واسه تولدم همون روزی که میخان بیان خاستگاری دعوت کرده 

هم دوستشه هم فامیل 

حالا ب من چیزی نگفته فقط حس میکنم 

اگه تاخیر افتاد باید رفتار چجوری باشه؟؟؟؟

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

ینی بخاطر یه تولد، نمیان خاستگاری؟ اگه نیان واقعا حق داری بهت بر بخوره و ناراحت شی. حالا ببین خودش چ ...

من الان ب همکارم گفتم اگه بگه نمیتونم منم میگم کلا کنسله همه چی گفت وا این کارا چیه خاستم ببینم حق دارم یا ن 

منم ب همکارم همین گفتم گفت وا این مسخره بازیا چیه خاستم ببینم حق دارم یا ن

کسی که واسه خواستگاری همچین رفتاری میکنه و تولد یه نفر دیگه رو به خواستگاری اومدن ارجح میدونه(نمیخوام ناراحتت کنم عزیزم،اما واقعیت اینه که ارزش آنچنانی قائل نیست و به شما و خانوادتون احترام نمیزاره)ممکنه الآن تحت تاثیر احساساتت نادیده بگیری و اسم رفتار الآنتو بزاری "درک کردن"،اما بعداً توی زندگی خیلی دردسر خواهی داشت و اون موقع خودتو سرزنش میکنی که چرا توی مقطع الآن چشم پوشی کردی و نشونه هارو جدی نگرفتی

کسی که واسه خواستگاری همچین رفتاری میکنه و تولد یه نفر دیگه رو به خواستگاری اومدن ارجح میدونه(نمیخوا ...

ن ن اصلا.... درسته دوسش دارم ولی کوتاه نمیام 

بعد هنوز هیچی نگفته حس دخترونه خودم اینجوری میگه 



ن ن اصلا.... درسته دوسش دارم ولی کوتاه نمیام بعد هنوز هیچی نگفته حس دخترونه خودم اینجوری میگه

اگر بالغ باشه،یکبار کنسل کرده و دوباره هرگز نباید همچین رفتاری کنه،بنظر من اگر اتفاق افتاد،اصلاً قبول نکن.همسر من میخواست بیاد خواستگاری،چون داییش فوت شده بود گفت تا شیش ماه نمیتونیم بیایم و اون موقع ۲ ماه از فوت داییش گذشته بود،من صبر کردم و احترام گذاشتم(البته اصلاً هم زنگ نزده بودن و قرار نزاشته بودن،یعنی کنسلی در کار نبود)وقتی یک هفته به اومدنشون شد، گفت"خواهرم باید بره ماموریت"بهش گفتم،به هیچ عنوان قبول نمیکنم،بدون خواهرتون بیاین،خواهرش مجبور شد ماموریتشو کنسل کنه و همون موقع اومدن،نزار درک کردن واست بشه وظیفه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792