بابام همش داره با یکی چت میکنه و لبخند میزنه همش آهنگ عاشقونه گوش میده و به فکر میره و ب مامانم عشق نمیده
(قبلاً یه بار خیانت کرده و من فهمیدم )
دفعه ی قبل قسم خوردم اگه تکرار بشه خودمو بکشم واقعا دیگه نمیکشم خسته شدم هیچکدمشون ب من توجه نمیکنن بهم عشق نمیدن
داداشمم رفته سربازی و من تنهای تنهام و هربار که بابام این کار رو تکرار میکنه قلبم هزار تیکه میشه و مرگو ب چشم میبینم