2777
2789

امروز شوهرم مادربزرگش مادریش رو با خالش برده بود دکتر از صبح ساعت ۷ واینکه مادرشوهرم قرمه سبزی خریده بود ۶۰ کیلو برا هممون که پاک کنیم به  هممونم گفته بود از ۸ صبح اینجا باشین جاریام ساعت ۱۱ اومدن و چون شوهرم  از ۷ داشت میرفت منو اورد گذاشت خونشون بعد کع از بیمارستان اومدن گفتم چه خبر با خالت چی حرف میزدین برگشت گفت هیچی یه دختر خوب دیده بود میگفت بیا براتو بگیرمش به شوخی

منم بد به شوهرم نگاه کردم گفت معذرت بخواه ازمن  بعدشم باز گفت اره میخوام بگیرمش گفتم نزار تورم بفرستم ااون دنیا

مادرشوهرم برگشت جلو جاریام گفت اولین و اخرین بارت باشه منم گفتم وقتی گفت زن میگیرم چیزی نگفتی الان به من میگی بعدش بغض کردم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

منم بد به شوهرم نگاه کردم گفت معذرت بخواه ازمن بعدشم باز گفت اره میخوام بگیرمش گفتم نزار تورم بفرست ...

دعوا جلو مادر شوهر نکنید. مادر شوهر شما هم اگر سیاست داشت طرف شما رو می گرفت. هردو اشتباه کردید. 

بعدش دختر خالشون اومد من با بغض رفتم اتاق جلوش ضایع نشم شوهرم پاشد اومد اتاق خیلی معذرت خواهی کرد و ...

نباید زود آشتی میکردی یا حداقل میگفتی جلوی مادرت باهام خوب باش تا بشینه سرجاش دیگه دخالت نکنه تو کار ما

پزشک کوچولو🩺📚

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  1 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  2 ساعت پیش