امروز شوهرم مادربزرگش مادریش رو با خالش برده بود دکتر از صبح ساعت ۷ واینکه مادرشوهرم قرمه سبزی خریده بود ۶۰ کیلو برا هممون که پاک کنیم به هممونم گفته بود از ۸ صبح اینجا باشین جاریام ساعت ۱۱ اومدن و چون شوهرم از ۷ داشت میرفت منو اورد گذاشت خونشون بعد کع از بیمارستان اومدن گفتم چه خبر با خالت چی حرف میزدین برگشت گفت هیچی یه دختر خوب دیده بود میگفت بیا براتو بگیرمش به شوخی