تو ترکیه اشنا داره گفتم با بچم وشوهرم بیاییم سه تایی گفت اونجوری هرچی درمیاره خرج اجاره خونه واینچیزها میشه ترکیه هم گرونی شده خودش خواست بیاد براش درست میکنم هرسه ماه بیاد پیشتون من که راضی نبودم به شوهرم گفتم اینجوری گفته حالا گیر داده با چندتا از دوستام که همکارام هستن بریم کار میکنیم برات پول میفرستم گفتم نه با بچه شیرخوار سخته تنها بمونم و اینکه چرا تنهایی بری بحثمون شد میدونم برای چی میخاد بره هم بره تفریح وعشق وحال تعطیلات هم از خونه دورباشه خودشو راحت کنه همه چیه خونه بیفته گردن من اعصابمو خراب کرد اصلا نمیفهمه زندگی مشترک چیه بچه داشتن چیه همش تو مجردی زندگی میکنه چندبار تا پای طلاقم رفتیم خستم کرده خیلی بی مسولیته
پاتو تو یه کفش کن بگو الا وبلا من و بچه با خودت میبری ،بدون ما هیچ جایی نمیری ،،زندگی فقط پول نیس ،،خیلی چیزا مهمتر واساسی تر از پول هس ،،همین که دور میشیم ازهم دلسرد میشیم ومشکلات بزرگتری به وجود میاد که با پول حل نمیشه پس همین جا بمون با کمترین درامد زندگی ارومی داشته باشیم
پاتو تو یه کفش کن بگو الا وبلا من و بچه با خودت میبری ،بدون ما هیچ جایی نمیری ،،زندگی فقط پول نیس ،، ...
درامدش بدنیست همینجا خودمم چون بچم کوچیکه سرکار نمیرم وگرنه خودمم قبلا شاغل بودم درآمدمم خوب بود خواستیم بریم ترکیه همونجا کار کنه بعدها هم خودمم همونجا کار کنم اگه شرایط خوب بود همونجا اقامت بگیریم اما انگار بدش نیومد طرف گفته بود الان شرایط ترکیه گرونی شده شوهرت تنها بیاد بهتره رفته به دوستاش هم گفته اونا هم گفتن ماهم میاییم همش دنبال رفیق بازی عرق خوری اینچیزهاس اونجا هم بره تنهایی میخاد بره دیسکو میشناسمش دیگه اصلا احمق نمیفهمه زن وبچه چیه حالش گرفته شده باهام دعوا کرد تازه فحش هم داد گفتم با بچه شیرخوار چطور میتونی منو بزاری بری