من تو یک آپارتمان 6واحدیم.به غیر از یک واحد.همه دو تا دختر داریم . .یعنی غروب که میشه میان تو حیات مهد کودک دخترانه میشه.حالا من دخترم تأخیر گفتار داره.کامل صحبت نمی کنه.میره تو حیات اینو میزنن.نمی تونه ارتباط برقرار کنه.یا من میرم خوراکی بستنی می خرم.میان میگن ما دلم کشید خاله بده به ما .یا بچه آت بره تو خونه بخوره دلمون کشید .بره تو خونه.یا دختره قشنگ گفت چرا 5تا بستنی برای دخترات خریدی دو تا رو بده به من.حالا من خرید می کنم میگم بذارید تو پلاستیک سیاه.تا بیارم تو خونه دخترا تو حیات نبینن. کاش از این خونه بریم.وضع مالیشون خوبه.مادر و پدر کارمند .شوهرم معلم ساده هست.