هفته قبل شوهرم رفته بود با دوستاش ی شهر دیگه تفریح
بهم گفت هفته ی بعدم متاهلی میزیم
من تنها خونمون بودم خونمونم طبقه ی بالای مادر شوهرمه
مادر شوهرم همگی با پسراش و دختراش همگی رفتن همون جایی ک شوهرم اینا رفته بودن و ی تعارف ب من نزد ک دختر تو تنهایی شوهرت نیست میخای بیای با ما یا اصلا تنهایی میخای چیکار کنی نمیترسی
حالا فردا ما میخایم بریم میخاد خودشو قالب کنه. ب ما ک با ما بیاد عجب
بعد میگه حالا کجا میخاین برین نرید بزار ماشینو ما بریم بگردیم
ادم چقدر باید بی انصاف باشه💔🥲