من تو رابطم ولی انگار نیستم نه زیاد میبینمش نه پایه خوش گذرونیامونه نه اهل بیرونه نه سینما نه موسیقی زنده و نه……. همیشه تنهام و تو هر شرایطی باید تنهایی کارمو انجام بدم انقد من تکیه گاه بودم تو رابطه که حس حمایت ازش نمیگیرم به عنوان یه مرد
تنها خوبیش اینه که برعکس بقیه پسرای این جامعه از پارتنرش رابطه نمیخواد
حسرت یه بیرون درست و حسابی به دلم مونده
همیشه هم میگه از رانندگی بدم میاد و من باید ماشین ببرم بشینم پشت فرمون اون بشینه کنارم نمیگم اون ادم بدیه اتفاقا ادم بدی نیست فقط هم فرکانس نیستیم و من تو این رابطه خیلی اذیت میشم
دیگه حالم از هرچی دوستی بهم میخوره مدام به خودم میگم چه فرقی میکنه الانت با سینگل بودن
نمیدونم چطور بهش بفهمونم ما به درد هم نمیخوریم که ناراحت نشه نمیخوام چیزی بگم که غرورش بشکنه چون من واقعا نمیتونم کسی رو ناراحت کنم