امروز دوست مامانم اومد خونمون بعد مامانم خیاطی میکنه دوست مامانم رفت تو اتاق شلوار پاش کنه بابام سری آمد تو خونه مامانم تو آشپزخونه بود منم حواسم نبود بابام عجله داشت حواسش نبود رفت تو اتاق بعد دوست مامانم شلوار پاش نبود بابام سری آمد بیرون بابام بابام رفت تو اتاقش دوست مامانم آمد پبش ما تا 10 دقیقه یک جوری بود از خونه مون فرار کرد مامانم اینقدر با بابام دعوا کرد خودم از اون موقع خنده میگیره