این بابا ها یهویی ی چیزی بی فکر میگن خودشونم میمونن توش نمونش بابای خودم خودشو کشت ک من همه دانشگاه های تهران ازادو شبانه و پردیس وبزنم ک فقط پیششون باشم الان میگه دعا میکنم شهر دور قبول شی از دستت راحت شیم همین جوری بیخودی بدون بحث قبلی چیزی😐😐😐😐😐حالا خوبه من برای رفتن ب شهر دیگه مشکلی ندارما اینا دارن خودشونو میکشن
ناراحت نباش ححرف پدرت در مقابل حرفای پدر من قند و نیشکره
او یکه و تنها در کوهستان زندگی آرامی داشت،انعکاس نور مهتاب را در چشمه بسیار دوست میداشت،دلگرمی او تنها روشنی نور مهتاب بود،وقتی آب چشمه غلتان میشد نور ماه گریزان میشد،گرفتن نور مهتاب نه کاریست آسان،همچون پرواز پرنده ای که می پرد هراسان...
باباها اینجورین هر چی ب دهنشون میاد میگن فکر نمیکنن بعدش پشیمون میشن
چه ربطی به باباها داره 😑
بسه دیگه من خسته شدم شما خسته نشدین تا یه چیزی میشه بابا ها مردا زن ها مامانا دخترا پسرا یه چیزو به عالم و آدم نسبت میدین برای اینکه توجیه کنین یه چیز عادیه