بغض داره خفم میکنه،بازم صبح شد و من بیدار شدم،نمیخاستم دیگ زندگی کنم😭😭😭دیشبم با گریه خابیدم،من یه دختر قوی بودم تا قبل از عیدی،روحیم عالی بود عاااالی،سی سالمه،منتظر بودم یه خاستگار خوب داشته باشم برم سر خونه زندگیم،عاشق شغلم بودم و خوش روحیه
ولی از عید یه پسره خیییلی عاشقم شد و همه دنیاش بودم،بعدچن مدت کم کم بهم تهمت میزد با کسیم،شک داشت،اگ بیرون میرفتم بداخلاق میشد،تموم کردیم،ولی الان بیس روزه حتی از خونه بیرونم نمیتونم برم
اتاقم ک همیشه مرتب بود الان جا نیس رد شم