سلام خانوما
ما ینی من و شوهرم و پسرم هر پنجشنبه خونه مامانم شام دعوتیم.اینبار چون داداشم از راه دور اومده بود مجرده گفتم بیان شام خونه ما ب شوهرمم اطلاع دادم البته قبلش.آقا مادرم اینا اومدن خالمم ک شوهرش با بابام شام دعوت بودن گفتم بیان زیاد گذاشتم شام حالا خالم زیاد میریم خونشون گفتم بیان آقا قبلش ما ک رفته بودیم مشهد سوهان اینا خریده بودیم من عاااشق چیزای شیرینم سوهان خوردم یک هفته تموم شده حالا شوهرم تو سفره نشسته با خنده تعریف میکنه اره خانمم سوهان همشو خورده ب من نگه نداشته ینی آب شدم از خجالت بهش میگم چرا حرفای فردیمونو میای تو جمع میگی میگ خوب میکنم تو خوردی ب من نگه نداشتی .تو سفره بهش گفتم شیرین زبونی نکن ظرفارو میشوریا همه هم خندیدن آقا موقع جمع کردن هی گفتم بیا بشور خالمم اصرار ک ن من میشورم با دختر خالم نیومداااا بشوره اصلا لج کرده بود خالم گف ول کن بذار بشینه با مردا.اصلا یجوری اخلاق داره تو جمع خیطش کنی بگی بشور نمیشوره و باید قبل اومدن مهمونا بهش بگی وظایفش اونم با اصرار و محبت فراوان.خیلی ناراحتم من خودم هر چی بگه برا اینک تو جمع بدش نکنم پا میشم ظرفای بقیرو میشورم خیلی بد خیطم کرد الانم بعد رفتن مهمونا حسابی دعوا کردیم بهم میگ ظرف شستن وظیفه توعه ن من میدونم لج کرده خیلی لجبازه حالا خیلی چیزا ب دلم میارم میگم شاید خسیسه خانواده خودمو دعوت کرده بودم ب روش نمیآورد ناراحتیشو نمیدونم والا مردا خیلی عجیبن و مثل هندونه نمیدونی خوبن یا بد کاش ازدواج نمیکردم ک الان دغدغه ام این چیزای مسخره باشه شما چی میگین؟؟؟؟؟؟
