بوس سوم لعنتی!
یه روز عید که هنوز کرونا بهمون مسلط نشده بود، مهمون اومد خونه مون، منم اومدم جاریمو (که تازه به این عنوان دست پیدا کرده بود) بوس کنم.
بوس اول! به زیبائی انجام گرفت😊
بوس دوم! اونم طبق روال به فرجام رسید.
و اما بوس سرنوشت ساز سوم(که خیلی ها مون ازش خاطره های گاه شیرین و گاهی تلخ داریم)
اومدم سمتش، اون رفت عقب، دید دارم میام، اومد سمتم؛
ولی من برگشته بودم اون سمت.
ولی متوجه شدم و سریع برگشتم و گرفتمش، (یعنی قشنگ دستامو انداختم گردنش که در نره😄)
جاتون خالی! چند تا آبدار از هم گرفتیم.
«گونه هایت را می بوسم
می دانم
هیچ کس
هیچ گاه
در هیچ لحظه ای از رو بوسی
آنچه را که من
در گرگ و میش نگاه تو دیدم
نخواهد دید»
مهمونا هم که انگار دارن فیلم مستهجن میبینن، هاج و واج داشتن ما رو میدیدن.
لابد تو دلشون گفتن، دو تا لز تو خانواده داشتیم و نمیدونستیم؟😨😨