من خودم هنوز خواستگارم خونه نيمده ولي يادمه ي بار واسه عمم خواستگار اومد عمم دم در چسبيده بود ب در داشت گوش ميكرد ك يهو بابام درو باز كرد عمم پخش زمين شد😂
خالمم از قبل با شوهرش دوست بوده وقتي گفتن بريد حرفاتونو بزنيد از اول تا اخر تو بغل هم بودن😂
من از شوهرم متنفرررررر بودممممم متنفررررررر.
روز خواستگاریم خیلی زیاد اومده بودن از اقوام همسرم.
منم بیخبر تو خانوما ی دفعه پدرم زنگید مهریه چقد میخوای منم گفتم بعد من حجاب نداشتم دیدم همسرم اومد پیشم تو خانوما گف تلفنی صیغه کردیم.من 😨😨😨
همسرم😆😆😆
بعدم موزیک گذاشتن رقصیدیم.نشونم آورده بودن
همه میدونستن غیر من 😄
من با شوهرم رفتیم اتاق مثلا باهم خرف بزنیم بعد بغلم کرد گفت دیدی بالاخره بهت رسیدم
مامان دوستمم بچه بوده بعد از قبل با شوهرش اشنا بودن و رفت و امد داشتن ميگه روزي ك اومدن خواستگاري واسه شوهرش شعر بچه گونه ميخونده و قر ميداده خبر نداشت قراره شوهرش بشه😂تازه روز عقدشم شوهرش سربازي بوده برادر شوهرش نشسته ب جايه داماد
من ک از روز خاستگاریم فقط فنجون چایی که داشت تو دست شوهرم بندری میزد خیییییییییلی برام جالب بود آخه خودم اصلا استرس نداشتم ب جاش اون انقد استرس داشت که گفتم الانه چایی از دستش بیفته
😂😂😂😂😂استارتر با این تاپیکت خاله و عمه ات رو با خاک یکسان کردی آبرو نذاشتی براشون خوشبخت بشن آمییین😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
وااای هردفه یادم میوفته چ حماقتی کردم روز خاستگاریم اعصابم بهم میریزه😐😐😀😀
روزخواستگاریمو خیلی دوسدارم هیچ وقت یادم نمیره اخه من عاشق همسرم بودم ولی خودش خبرنداشت ک چقددوسش دارم😆
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
