سلام دوستان
واقعا از مادرشوهر و پدرشوهرم خستم خاله و شوهرخالم هستن.. اگه تاپیک های قبلمو ببینید میفهمید دلم خونه ازشون.. با مشاور صحبت کردم رفت و آمدمو کم کردم ولی هیچ تغییری نکردند
همچنان تفاوت و تبعیض هست
یه خواهرشوهر و یه برادرشوهر دارم خواهر شوهرم دوتا بچه داره بخدا اگه نگاه به بچه های من بندازن😟 اینقد دلم میشکنه ازشون ولی چه فایده.. تا حرف میزنیم مادرشوهرم خودزنی میکنه. پدرشوهرم ادا درمیاره..
هزاربار خواستم قطع رابطه کنم ولی چون خودمم خواهری ندارم و ازدواج فامیلیه کسی نیست دور و برمون.. من که از خدامه تنها باشم ولی بچه هام ول نمیکنن.. از طرفی همسرمم دوست داره با خانوادش رفت و آمدکنه
من تمام گلایه هامو پیش خدا کردم.. خیلی اذیتم کردن و مارو کم حساب کردن.. برادرشوهرمم که ازدواج کرد خیلی فرق گذاشتن من همه رو سپردم به خدا..
متاسفانه خواهرشوهرم جداشده و برادرشوهرمم در آستانه طلاق هست اصلا شرایط خونشون خوب نیست ولی یکی باید اینو به بچه های نفهم من بفهمونه بچه هام فقط بخاطر بچه های خواهرشوهرم میرن
ولی از روزی که خواهرشوهرم جداشده شرایط بدتر شده واصلا انگار بچه های من وجود ندارن
مثلا بچه 7ساله من باید مراعات دخترعمه 14 سالشون بکنه که یوقت ناراحت نشه... یا اگه ما بخوایم مسافرت بریم بچه هام چیزی نباید بگن که اونا ناراحت نشن ولی اونا که میخوان برن هزار بار میگن.. پارسال سریه شوخی دختر بزرگم پای دختر عمشو میکشه و اون میفته پشت پای دخترم و پای دخترم شکست خواهرشوهر ومادرشوهرم نشستن کلی دخترمو دعواکردن که اگه دست یا پای دختر عمت میشکست چیکار میکردی؟درسته دخترم مقصر بود ولی انگار جون ما هیچ ارزشی نداره بخدا خیلی دلگیر شدم.. بچه ها برام دعا کنید من خستم هیچ راهی مقابلم نیست بچه هام از لحاظ روحی داغونن چیکار کنم؟