ازکارنگین که من ازهمه کوزت ترم.اوایل همونطورکه خونه مامانم کارمیکردم خونه مادرشوهرکارکردم مثلا کمک توسفره جم کردنوشستن ظرفا.یه مدت بعد دیدم ایناغذاروکه میخورن همشون میکشن عقب ومیرن توگوشی.یبارتنهایی سفره9نفروجم کردم ظرفاروشستم دیگه انقدباشوهرم دعواکردم که الان چشمش به منه هروقت پامیشم بعدمن پاشه کمک کنه