من و خواهرم ازدواج کردیم رفتیم و الان بابام و داداشم خونه آن و همش در حال امر و نهی به مامانم هستن بابام خیلییی کم به مامانم پول میده و مامانم همش تو مضیقه اس داداشمم در حد توانش میده و مامانم اون پول رو صرف خرید سبزی و ... میکنه
امان از موقعی که مامانم بخواد یه سر تا بازار بره بابام نه بهش پول میده نه هیچی کلی غر هم میزنه که تو قرطی هستی و فلانی
من و خواهرم خانه داریم و من یه شغل فریلنسری با حقوق متغیر و کم دارم واقعا هیچی برای خودم نمیخرم و همش دلم برای مامانم میسوزه که نه میتونه جواب اینا رو بده نه بهش پول میدن 😓 تمام استدلال پدرم هم اینه که من همه چی براش میخرم در حالی که زنا دوست دارن پول تو جیبشون باشه یه روسری بخرن لباس زیر مورد علاقه شون رو بخون یا حتی هر وقت دوست داشتن رنگ موهاشون رو تغییر بدن
هر جوری فکر میکنم بائو یه آزمون استخدامی چیزی شرکت کنم خودم درآمد داشته باشم و به مامانم کمک کنم اعصابم داغون میشه میبینم همش حسرت داره.
همسر خودن ماهی ۲ تومن بهم میده که برای خودم تنها کافیه ولی من همش غصه مامانمو دارم هر چی میخورم هر جایی میرم هر چی میپوشم دلم میخواد مامانمم بخره و داشته باشه ولی توانایی برای تهیه اش کمه
خدا کمکم کنه بتونم درآمد کسب کنم