بچه ها از بچگی با غر زدنای مامانم مشکل داشتم
حالا هم ک ازدواج کردیم اصلا دلش نمیخواد ک زیاد خونش وایستیمو من از راه دور میام
دلشم بخاطر غذاس ک نمیخواد بمونیما
شوهرمم ک نباشه همش غذای مونده .مثلا ی ذره بادمجون یا....
اصلا انگار نه انگار ک باردارم
همش هم از خوش تعریف میکنه و ب ما سرکوفت میزنه
باردارم دلش میخواد ک ی سر باهاش بیرون برم.بگم هرچی تو میگی