یه روز رفته بود از سوپرمارکت محل کارش پد بهداشتی بخره. یه بسته برداشته بود طفلک هول شد به یارو فروشنده گفت اینا خوبه؟ فروشنده هم جواب داد والا نمیدونم تا حالا استفاده نکردم 😀😀😀
میخواستیم جایی بریم عجله داشتیم دیرمون شده بود من خواب بودم مامانم منو بیدار کرد که بجنب باید همین الان بریم من رفتم دستشویی بعد گفتم چی بخورم چی بپوشم ؟ مامانم گفت تو راهی ی چی میخوری با همین لباست بیا کسی نیست تو ماشین عوض کن و ی کت و شلوار برام برداشت 😂 حالا رفتیم بیرون دیدم همیایه ها جلسه گذاشتن 🤦♀️🤦♀️🤦♀️ من چی پوشیدم؟؟ بلوز دامن بنفش🤦♀️😂
من یه بار رفته بودم درمانگاه مامانم آمپول بزنه بعد دم در دستشویی وایستاده بودم چند تا پسر امدن یکیشون بهم گفت خانم بفرمایید تو منم گفتم خیلی ممنون مرسی من داخل نمیرم همین بیرون وایمیسام گفت احمق برو کنار شاشم ریخت البته در دستشویی هم قفل بود دلم خنگ شد رفتش به دوستاش میگف دختره اوسکله
یه بار شوهرم وقتی که هنوز شوهرم نشده بود اومد خونمون منم خیر سرم رفتم چایی بریزم براشون انقدر حواسم پرت بود که دوتا از فنجونا رو پر نکردم یعنی یک سوم چایی توش ریخته بودم وقتی سینی چایی رو آوردم متوجه شدم، تعارف شوهرم کردم اونم متوجه شد همون فنجون نصفه رو برداشت و خیلی ریز بهم خندید گفت اون یکی رو بگو واسه بچه ریختم، خیلی خجالت کشیدم از اینکه فهمید بخاطر اون دستپاچه شدم.