از وقتی ک بچه دار شدم دیگ عقب ماشین میشینم ک راحت شیر بدم
مادرشوهرمم از وقتی ک نامزد شدم ی بارم جلو ننشسته میگه حالت تهوع میگیرم چند هفته پیش میخواستیم بریم پیکنیک گفتم تو باماشین اون یکی پسرت بیا من عقب ماشین بچه رو میخوابونم انگاری بهش برخورده این حرفم
دیشب میرفتیم پارک با ماشینمون اومد گف ب شوهرم من میام جلو بشینم شوهرم گف مگ عقب جا نیس برو عقب بشین
اومد نشست گف الان راه نزدیک عقب نشستم راه های دور جلو میشینم عروسم راحت تر بخوابه عقب دراز بکشه با یه قیافه ...
منم گفتم مگ من دراز میکشم بچه رو میخوابونم
اصلا جوابم نداد
انقد جلو ننشستم میخواد بهم حرص بده جامو ازم بگیره جلو بشینه
شما بودین چی میگفتین