خدایا چرا من چرا ااا
نمی خوای منو از بلاتکلیفی در بیاری
درسته من کردم که لعنت بر خودم باد ولی تو خدایی کن من جز تو مگه کیو دارم غم دنیا رو دلمه می دونی دلم یه حال خوش می خواد از اون حال خوشا که تمومی ندارن ولی غبار غم نشسته رو دلم
یا خلاصم کن تا از این وضعیت منو در عار
یه خبر خوب بهم برسون از اون خبر خوبا مثلا دیدن شادی خانوادم رفتن به خونه ی مادر بزرگم برای عروسی پیدا کردن خود واقعیم
چه درد دایه که باید بنویسم هیییی