ام اس داره ولی تاحالا ندیدم گلایه کنه از شرایطش
همیشه میخنده و با مامان بزرگم میره گردش
خیلی اذیت میشه ها ، مامان بزرگم میگه یهو میبینی موقع راه رفتن میفته بعد خودش بخاطر اینکه من ناراحت نشم میخنده و شوخی میکنه
کارای نقاشی میکنه یه مدت آموزش نقاشی میداد ولی الان نه
همیشه میگم کاش مثل اون انقدر قوی بودم
خالم بخاطر بچه دار نشدنش از شوهرش جدا شد ولی خب من و خواهرمو مثل بچه های خودش میدونه ولی من گاهی براش گریم میگیره که چرا انقدر باید سختی بکشه