تازه عروسم خیر سرم از بس فشار عصبی و استرس بهم وارد شده ک سه ماهه خون ریزی دارم ، هیچی از بدنم نمونده اصلا نمیدونم چطور زنده م
آزمایشم دادم ولی هیچی ب هیچی
شما میفهمی وقتی شوهرت حتی شبا از مادرش بترسه بیاد کنار زنش بخوابه یعنی چی
میدونی فحش خانواده گی یعنی چی
میدونی شوهرت انقد بی عرضه باشه ک سه روز هیچی نباشه بخوری ولی با خودت بگی عب نداره درست میشه که نشد ، با این حال مادر شوهرم طبقه پایین میدونست چیزی نداریم از غصه ما کباب درست میکرد ک دودش بیاد طرف ما
چون دختر خودش لباس عروس نپوشید نذاشت منم بپوشم
و....
اینقد بدبختی کشیدم بخدا
مشکلی نیست همین الان پاشو وضو بگیر پیش خدا گله کن دردتو بش بگو تو وقتی از شوهرت یاهرکس دیگ ناراحتی و یا عصبانی هستی مگ باش حرف نمیزنی خو همین کارو کن برو پیش خدا قشنگ دلتو خالی کن ازش صبر بخاه ازش امید بخواه بش اعتماد کن از خدا بخواه مشکلتو حل کنه بت صبر و استقامت بده باور کن ناخوداگاه اروم میشی
با شوهرت جدی حرف بزن بگو این وضع زندگی نیست بهش مهلت بده بعدم ببین اگه به هیچچ وجه درست نمیشه به خانوادت بگو خیلی جدی برای جدایی اقدام کن بزار بترسن مگه به خودشون بیان
خواهر من سالهاست با شرایط سخت میسازه طرفشون حیلی بد هستن
بیا سرطان گرفتی و نمردی فقط شکنجه میشی
از آرزوها نکن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
