صبح ساعت ۶نیم بیدار میشم صبحانه میدم به همسرم بعدش ظرفای شب قبل رو میشورم بعدش مشغول غذا درست کردن میشم در همین حال خونه رو هم مرتب میکنم بعد که غذا رو آماده کردم میرم خونه رو کامل جارو میکشم بعد که کارام تموم شد پسرم از خواب بیدار میشه صبحانشو درست میکنم بهش میدم میخوره.
دخترم از خواب بیدار میشه صبحانو آماده میکنم میدم میخوره خودمم همراهش صبحانه میخورم.
بعد ظرفارو میشورم و مشغول بازی با بچه ها میشم و لباساشونو عوض میکنم .
ظهر شده که همسرم از خواب بیدار میشه ناهارشو میدم میخوره خودمم پسرمو بغل میکنم که اذیت باباش نکنه بتونه ناهارشو بخوره.
میرم یه چرت بزنم که دخترم میاد میگه مامان گشنمه بلند میشم ناهار دخترمو میدم.
پسرم گریه میکنه خوابش میاد میبرم تو اتاق خوابش میکنم. نمیدونم چقد خوابیدم ( دو دقیقه سه دقیقه...) دخترم میاد صدام میزنه مامان بیا بازی کنیم بیا واسم فیلم بزار ببینم. فیلم میزارم میرم تو اتاق نیم ساعت نمیشه که پسرم بیدار میشه و الان ساعت۴ هستو من هنوز موفق نشدم نیم ساعت استراحت کنم...
و این است که میگویند بهشت زیر پای مادران است...