بریدم از بس ب خاطر بقیه زندگی کردم من هیچ امیدی ندارم واسه اینکه بره دل خودم ودم کاری کنم احساس میکنم افسردگی دارم ولی صدام ب جای نمیرسه کسی حالمو نیمفهمه
ب جای رسیدم ک دو هفتس موهامو ی شونه نزدم با اینکه تازه عروسم
عزیزم برو باشگاهی کلاسی خودتو سرگرم کن هرکاری حالتو خوب میکنه انجام بده
ی روز ب خاطر بی پولیمون حالم گرفتی
ی روز بخاطر چاق بودنم
روز ب خاطر دور بودنم از خانوادم
ی روز چون نزدیک مادر شوهرم ناراحتم
هرکاریم میکنم اول ب این فک میکنم ک بقیه چجوری فک میکنم در موردش
مخصوصا مامانم و خواهرماونام انقد قشنگ بلدن برینن بهم
انقد غصسشونو میخورم ولی کسی نیس ب من فک کنه
خب چرا واسه خودت زندگی نمیکنی؟
نمیشه همینطوری بگی افسردهای...
تو این سایت میتونی تستشو بدی مطمئن بشی
https://simiaroom.com/tests/beck/
حالا هستی یا نه؟
میگما شاید یکی برات کاری کرده که ایجور شدی ،چرا ی سرکتاب باز نمیکنی که بفهمی چت شده من هر وقت ب مشکل میخورم ی سرکتاب میگیرم پیش ی سیدی همچیو بهم میگه ،هر مشکلی که باشه ،خب تو هم یکی بگیر بین چته ،فک نکن با این روند شوهرت راضیه هااا
نگا سرکتابو باید پیش کسی بگیری که کار بلده و کارش اینه ن هر کسی ،بعدشم تنها چیزی که ب طرف میگی اسم خودت و مادرته اگرم برا طرفت بخای بگیری اسم اونه و مادرش ،بعد سیر تا پیاز زندگیتو ،اگه طلسم باشی یا ن و هر مشکلی که تو زندگیت باشه رو بهت میگه ،من خودم چون یبار برام طلسم جدایی زدن ،همیشه پیش ی سید نگا میکنم ،اگه هر مشکلی باشه بهم نسگه و اگه نیاز باشه کمکم میکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
