داشتن درمورد ام دی اف کردن کابینت های آشپزخونه شون میگفتن بعد بحث شد که اپن اشپزخونه شونو بردارن یهو گفت به داداشت میگم بیاد منم گفتم اون نمیتونه گفت قرار نیست تنها بیاد با بابات میاد منم حرصی شدم گفتم عمم اوپن خونه شو برداشت بابام نرفت کمکمش اونوقت بیاد کمک تو...
بعدشم گفتم باید بتن کن بگیری گفت اونکه میگیرم ولی باید بابات کار کنه باهاش من کمرم درد میکنه گفتم نه داداشم میاد نه بابام
بخدا بحث کمک کردن نیست ها اون فقط میخواد پول نده بابای من و داداشم که حمال اونا نیستن
چی بهش بگم که دست برداره بدون اینکه تا به بابام چیزی بگه از اوپن برداشتن خونش