خانوما من چند ماهیه با ینفر تو رابطه ام
حالا میخواد بیاد خواستگاریم ولی یه مشکل بزرگ هست
من مامانم بشدت سختگیره و از ازدواج میترسه تا الان رو همه خواستگارام عیب گذاشته و با دعوا همه رو رد کرده اصلا به جلسه دوم که کشیده میشه اخلاقاش عوض میشه
این برای من یه کابوس بزرگ شده انقدر این مدت اضطراب دارم که یواشکی قرص ضد استرس میخورم فقط اروم شم
نمیدونیم به مامانم بگیم اشنا شدیم یا سنتی جلوه بدیم
میترسم سنتی بیاد مامانم باز گند بزنه تو زندگیم
من ۲۲ سالمه ایشون ۲۶
شغل دولتی اداری دارن، پدر و مادرشونم همینطور
محله خوبی زندگی میکنن از ما بالا ترن، خونه میخواد اجاره کنه ولی ماشین داره، اخلاقاشم بشدت خوبه یعنی من تا به حال پسری به این خوبی تو زندگیم ندیدم خیلی بهم احترام میزاره
خانوادشم خیلی بهم احترام میزارن مخصوصا مامانش خیلی باهام خوبه
انقدر حالم بده نمیدونم چیکار کنم
یکبار مادرم چند سال پیش تو یه همچین موقعیتی گند زد تو زندگیم و چند ماه باهاش حرف نزدم کارم ب مشاور کشید
از اون روز از چشمم افتاد و هنوز این اخلاقاش رو کنار نذاشته
تروخدا بگید من چیکار کنم پدرمم فوت شده نمیدونم چیکار کنم حالم خیلی بده