چقدتنهاشدیمکهدردامونوتودیوارمجازیمینویسیم:)🌕 دلِمن تنگهبرایهمهروزاییکهرفتن:)). زندگی رو اونقدری جدی نگیر که خندیدن یادت بره🙂❤️🌟 ازادیکلمهزیباییهکهحتیحاضرنیستحروفش بههموصلبشه. من جایی باختم که فک میکردم دارم به آرزوهام میرسم یه روزه خوب میاد:)دیر میفهمی زندگی نکردی و شیش دنگ حواست به چی میشهها بوده❤️🩹 کاربریدست²نفره(دوتادوستِهمسن)
بگو اگه ادامه بدی شات پیاماتو می فرستم واسه مامانت خودش دمشو می ذاره رو کولش و میره
یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨