دقیقا من با خودم میگم اگه موفق شدم مستقل شم و بشینم خونه خودم بازم اینجوری نیستم که اصلا پامو بالا نذارم کمکش میکنم اما به اندازه
الان جوری شدیم که زندگی خودمونو زیر پا گذاشتیم اولویت ما زندگی دیگرونه
آبجی خیلی توی این سالا تلاش کردم اما بی فایده بود ، ولی الان دیگه واقعا شرایط فرق میکنه هنوز یه هفته از تولد ۲۱ سالگیم نگذشته که کمر درد شدید ولم نمیکنه و من با خودم فکر میکنم دیگه چی عزیز تر از سلامتیم ؟
مادرشوهرم چند روزه خونه نیست منم به شوهرم گفتم برگشت باهاش حرف بزن بگو خانومم پایین میخواد غذا بذاره دیگه
اگه گفت که هیچ ، ولی اگه نگفت خودم میگم