مث مرده هاشدم تو تایم امتحاتام بود دوتا از درسامو افتادم
دوباره باید برشون دارم
حوصله هیچی ندارم
روزا باز حالم خوبه
ولی شبا
امان از شبا و دلتنگیش
تمام سعیو کردم که نره چه قد به دوستش گفتم گفتم تو حرف بزن باهاش چش شده اخه
کارشو به یکی کله گتده گفتهم گفت باشه میندازم این ور زنگ زدم که بگم
ولی حتی جواب نداد اخرم گوشیو داد دوستش ج بده بگه این خط واگذار شده به دروغ۰🫠🫠
اصلا نمیتونم باور کنم یهو چطو سنگدل شد
دعوا میکردیم همیشه اون بود می اومد از دلم در می اورد با این که من مقصر بودم نمیدونم یهو چی شد
حالم باهاش خیلی خوب شده بود
ولی الان....