پشیمون باشم یا نباشم
یکی بود حدودا معیارهاش بهم میخورد ولی هر دفعه اومد خواستگاری هیچی نیاوردن دفعه اول با مامانش اومدن سنتی
دفعه دوم با مامانش و باباش حتی پسرشون میخواست خیالش از مهریه هم راحت بشه پرسیدن و حرفش رو زدن ولی هردو جلسه دست خالی اومدن
منم خیلی بهم برخورد رد کردم
یه سری حرف های دیگه هم بود که تا مدتها بعد رد کردنش خوشحالم بودم ولی الان بعضی وقتها فکر میکنم خوب بود نمیدونم چیکارکنم