یه خاهر طلاق گرفته ۴۲ ساله دارم بشدت ذاتش خرابه و سلیطه هست ، از وقتی بابام مریض شده خیلی خودشو به برادرم نزدیک میکنه و میخاد پیش داداشم خودشو خوب نشون بده مثلن میره ماشینشو میشوره واسش خوراکی و میوه میبره و کفشاشو واکس میزنه و...(داداشم پولداره)
وقتایی داداشم نیس هردقیقه سرمادر و پدر مریضم داد میکشه و میگه شماها مگه تاج طلا بهم دادین که انقد توقع دارین درصورتیکه وقتی برادرم خونه هست خیلی مهربان و آرومه و خیلی سعی داره خودشو دلسوز پدرم نشون بده اما وقتی برادرم نیس قیامت به پا میکنه طوریکه هردقیقه تنم میلرزه