من خودکشی ناموفق داشتم
حقیقتا آدم به نقطه ای میرسه که از همه چی میبره خسته میشه و به معنای واقعیه کلمه کم میاره و همه درداش میاد تو ذهنش
من برا فکر کردن به خودکشی وقت ندارم، وقتی این همه راهکار هست چرا خودکشی؟ به قول یک بزرگ که میگه ؛ تو درخت نیستی ، حرکت کن. اگه اینجا خوب نیست برو جای دیگه
به عنوان کسی که خودکشی کرده میگم
آدم به مرحله ای میرسه که انگار راه فراری نداره و از زنده بودن وحشت داره
من یه مشکلی دارم که حل نشدنیه اما تا حدودی میشه اثراتشو کم کرد کلید این کار دست مامانمه اما نمیکنه دیروز تا شب گریه کردم اما دریغ از ذره ای دلداری رفت نیومد پنیک شدم حتی کمی هم بهم توجه نکرد موقعی که ازش خواهش کردم کمکم کنه نه تنها کمکی نکرد باری روی دوشم اضافه کرد ودر اخر گفت برو خودتو بکش خوب به نظرت ادمی که هیچ راهی نمونده براش باید چیکار کنه؟
خیلی وقتا قصدشو داشتم ، ولی خب ترسیدم ، از اینکه تو این دنیا کم گناه نکردم با خودکشیم اون دنیامو نابود میکنم ،
تا خدا هست تا زمین در چرخشه باید زندگی کردم ، همه تو زندگیشون مشکل دارن همه ناامیدن ، فقط باید به خدا امید داشت ، گاهی اوقات یه گناهی میکنی و خدارم در نظر نمیگیری ، ولی همون گناه باعث میشه به خدا نزدیک تر شی ، این و خودم با گوشت و استخونم تجربه کردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
