یکی دو بار رفتم قهر بخاطر این که شوهرم خونه منو از خانوادش جدا نمیکرد
خودش میزارشت میرفت یه شهر دیک سر کارش یه ماه بعد میومد
خانوادش و خاهراش ک مجرد بودن اذیت میکردن فوقالعاده
منم زبون نداشتم کم سن بودم میترسیدم ازشون.
الان چهار سال از اون جریانا میگذره.
شوهرم و مادرش یا منو مادرش بحث مون بشه اونو به عنوان توهین بهمون میگ. به شوهرم میگ اره زنت شش ماه با مون زندگی نکرد ده بار رفت قهرر😒😐😐
اینو میگ من یجوری میشم
دست خودم نیست
الانم دخترش ک تازه دو ماه نیست عروسی کرده اومده قهر ک خونه شو جدا کنن از خانواده شوهرش
من با مادرشوهر قهرم.بهش زنگ نمیزنم
فقط شماره یکش از خاهرشوهرام رو دارم
میخام زنگش بزنم بحث و بکشونم اون طرف بهش بگم ک شنیدم خاهرت اومده قهر .
میخام بگم مادرت دم ب دقیقه بهم میگه تو زن زندگی نبودی ده بار قهر رفتی و فلان....
پس الان چرا خاهرت اومده قهر؟!!!
مادرت نصیحتش میکرد میگفت بهش ک زن زندگی باش سکوت کن
چرا بهش نگفت ولی ب ما میگف؟
بهش بگم یا نه ولش کنم؟