من رفتم دکتر ، بیشتر تو فکر جیب خودش و پیدا کردن بیمار واسه بستری تو بیمارستان بود.
رفتم درمانگاه ، آزمایش نوشت و کارت مطب رو داد و گفت جوابش رو بیار مطب.
بردم دوباره درمانگاه عصبانی شد و گفت عفونت زده به خون باید همون روز بستری میشدی. بعدها تو مطب گفت نه به خون نزده. تو مطب مهربون بود.
خیلی ترسیدم ، زنگ زد بیمارستان و گفت همین امشب برو.
دو شب اونجا بودم.
موقع ترخیص دارو ها رو ننوشت و گفت عصر بیا مطب تا نسخه برات بنویسم.
چند بار دیگه گفت بیا و دوباره آزمایش.
آخرش خسته شدم و نه قرص خوردم و نه رفتم پیشش. سرکار گذاشته بود منو.
خدا ازش نگذره.