وای خانم ماما که تو اتاق عمل بود لپش رو چسبوند به لپم گفت اینم دختر نازت.
وای خدا خیلی زایمان سختی داشتم سزارین خطرناکی بود فقط از حس بدن دخترم عشق کردم عشق....گفتم عزیز دل مامان خوش امدی.
جوری گفتم که سفید برفی کوچولو من با چشمای تیله ایش بهم نگاه کرد و دکتر که خسته شده بود گفت احسنت به تو مامان سرزنده