یاد می گرفتم بیشتر بخندم
کمتر مهربون باشم
هیچ وقت پشت سر کسی حرف نزنم
هیچوقت دروغ نگم ولی هر راستی رو هم نگم.
۹۰ درصد حرفایی که می شنوم باور نکنم یا به عبارتی جدی نگیرم
بیشتر درس می خوندم همه دروغ می گن درس مهم نیست و ما هم بیکاریم و فلان. اونایی که دانشگاه خوب درس می خونن دروغ می گن دانشگاه مهم نیست و همه یه جورن. دقیقا خیلی متفاوتن. آخرش هر چقدر پولدار و فلان باشی به کسی که علم داره غبطه می خوری.
به حرف مردم اصلا اهمیت نمی دادم
اصلا به نمره فکر نمی کردم اصلااا
دوستامو می ریختم دور فقط ۴ پنج تا نگه می داشتم
اونایی که می دونم وقتی مشکلی برام پیش بیاد پشتمو خالی نمی کن
بیشتر ب مادرم محبت می کردم
کسی رو عشقم خطاب نمی کردم
عاشق نمی شدم و فقط دوست می داشتم
هیچوقت فکر نمی کردم آخر دنیاست
و هرگز ب خاطر هیچ بنی بشری غمگین نمی شدم
میذاشتمش ب حساب سرنوشت و اینکه آینده قشنگتری در انتظارمه
بیشتر به فکر آینده و آبروم و موقعیت اجتماعی یا سیاسی احتمالی یا ... می بودم.
فیلم زیاد می دیدم
نقد هاشونو می خوندم ب زبان انگلیسی
یه زبان دیگه هم علاوه بر انگلیسی یاد می گرفتم