ما اردیبهشت قبل اینکه بریم کاشان چون برا اجاره ی خونه سختمون بود و دیوار و شیپور کلی چیزای ضد و نقیض بود مامانم گفت من یکیو میشناسم کاشان میگم کمکتون کنه
داشتیم میرفتیم از شمال مادرم ۱۰ کیلو برنج داد ۵ کیلو چای ترشی،کلوچه لاهیجان
اونجا برای ما ی وعده ۱۰ سیخ کوبیده گرفتن ماهم ماهم فرداییش بردیمشون بیرون
یکماه نشد اومدن
با چی؟با ی کیلو خیار و ی کیلوبادمجون!!تازه خواستیم براشون خونه کرایه کنیم بهشون بر خورد ما اصلا خونشون نرفتیم گفتن بچه های ما امتحان دارن
تا جمعه قصد دارن اینجاها بمونن
ناهار شام صبحانه
تازه انتظار دارن شوهرم کارشو تعطیل کنه اینارو بگردونه
هی میگه برنامت چیه؟برای این چند روز
دوتا بچه کوچیک اینجاست یدونه شکلات نگرفته
ی کیلو شیرینی نگرفتن