سال ۸۸ تا ۹۱ دوران دانشجویی و زندگی تو خوابگاه.
عالی بود اون موقع ۱۷ سالم بود. کلا زندگی تو خانواده و قوانینش برام دست و پا گیره، دوست دارم جوری زندگی کنم که خودم واسه خودم و در لحظه تصمیم بگیرم. و فقط تو این تصمیم حال خودم رو در نظر بگیرم.
الان ازدواج کردم و ۲ تا بچه دارم. گاهی حس میکنم وجود ندارم. چون همش دارم به آسایش و راحتی بچه ها فکر و عمل میکنم.