درسته اما اومد خاستگاریم شرایطش رو میگف منم میدونسم قبول کنم یا ن
اول اومدن خانوادش داداشش گفتن ما هستیم فلانیم
تا بله دادم داداشش ک دعوا درست کرد و رفت این موند تنهای تنها بدون کمک
منم محبور شدم بسازم با شرایطش
این ساختنه مهم نیس میسازم
اینک قدر نمیدونه ادمو اذیت میکنه