سلام امیدوارم همتون خوب باشید
بچهاا توروخدا بگید ی راه حل بدید بخدا دارم دق میکنم
نمیدونم چیکار کنم
من تازه۲۳سالم شده دانشگاه هستم
ولی از بچگی اسم شوهر تو گوشم خوندن
یبار من نامزد شدم بعدم ب تفاهم نرسیدیم و تموم شد
ولی اثارش تا مدت زیادی باهام بود
الان ی خاستگار دارم همچین موقعیت خاصی نداره
فقط شغل داره
مادرم و خواهرم پاشونو کردن تو یه کفش ک باید قبول کنی
سنت میره بالاتر کسی نمیخوادت
میمونی رو دستمون
بهم میگن تو لیاقت این ادمو نداری تو بی لیاقتی
بار ها و بارها میگن
منم با این حرفا فک کردم بی مصرفم و بدرد نمیخورم و واقعا دیگ هیچوقت شوهر نمیکنم
با زور با خاستگاره حرف زدم ولی الان میفهمم ک نمیتونم
همو نمیفهمیمم
ولی اونا میگن تو بی عرضه ای ، لیاقت نداری باید یکی گیرت بیاد ک اشکتو دربیاره
حالم خیلی بده
ببخشید زیاد حرف زدم خیلی دلم پره