دو سه روزه با خانوادش اومدیم مسافرت
منم تحت فشارم یه مدته استرس دارم وقتی اینطوری میشم از بو غذا حالت تهوع میگیرم نمی تونمم غذا بخورم ، امروز موقع ناهار رفتم کمکشون که غذا بکشیم ، حالم بد شد آوردم بالا ... براشون توضیح دادم که چمه ، خالش گیررر داده بود که حاملم برم بیبی چک بذارم ، بعدم یهو شوهرم تو جمع گفت نه حامله نیست ، جلوش رو سفت و سخت گرفته
من واقعا نمی فهمم چرا باید اینو توی جمعی که کلی مرد نشسته بگه .... از ظهر تاحالا نمی تونم ت چشاشون نگاه کنم دارم از خجالت میمیرم