2737
2734
عنوان

خاطرات بارداری تا زایمان من(بسیار بسیار تلخ)😢

| مشاهده متن کامل بحث + 204087 بازدید | 857 پست

سلام،گلم، صبی ساعت 6 صب این تاپیکت رو خوندم،( تو تاپیک جرات حقیقت بهش اشماره کرده بودی کنجکاو شدم بخونم چون همدرد بودیم)  تمام لحظه ها ی خودم اومد جلوی چشمم، انگار تو داشتی داستان منو تعریف میکردی،فقط تنها فرقش با تو این بود ک بخیه هام عفونت نکردن خداروشکر، دلم شکست از غم تو و غم خودم. 

امروز 2 ماه و 20 روزه پسرمو از دست دادم، 

الان هم تحت نظر متخصص هستم، گفتش بعد از 3 ماه میتونی اقدام کنی، بهم فیفول و ویتامین دی داده فعلا مصرف کنم،

بنظرت فولیک اسید هم بخورم،یا همین فیفول کافیه؟،اخه میخوام ماه بعد اقدام کنم گفتم بدنم آماده باشه

یـک عمـــر اگـر روزه بگیریـم و بگیریـد و بگیرنـد...همتـا نشـود بـا عطـش خشـک دهـان علی اصغـر...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سلام،گلم، صبی ساعت 6 صب این تاپیکت رو خوندم،( تو تاپیک جرات حقیقت بهش اشماره کرده بودی کنجکاو شدم بخ ...

سلام عزیزخ دلم

الهی به حق بزرگی خدا که دوباره دلت شاد بشه و لبات بخنده

میدونم که خیلبییی سخته درکت میکنم 

اما میگذره توکل کن به خدا

نه گلم هموندفیفول کافیه

و دوباره مادر شدن زیباترین حس جهانم شد 

تقریبا مرداد ۹۲ با برنامه ریزی ای که کرده بودم باردار شدم. ی روز صبح با ی درد خیلی شدید تو ناحیه شکمم از خواب بیدار شدم. انقدر شدید بود که نمیتونستم بخوابم. یک هفته این درد و کشیدم دیگه نگران شده بودم. فکر میکردم مشکلی برام پیش اومده. من آماده بودم که باردار بشم اما نمیدونستم این درد دیگه چیه؟! به همسرم گفتم بیبی چک بگیره و فهمیدم که حامله شدم☺. اون درد هم بخاطر بزرگ شدنه رحم اومده بود سراغم بعد چندروزم دردش از بین رفت. خلاصه دوره بارداریم شروع شد! چشمتون روز بد نبینه ۱۴هفته اول خیلی حالم بد بود. بدنم بشدت بیجون بود. طوریکه نشستن هم برام کار سختی بود. حتی خوابیدنم برام سخت بود. بقدری بدنم بیجون بود که فقط مرگ میتونست آرومم کنه. توان راه رفتن نداشتم. ۲روز پشت سر هم حالت تهوع شدید داشتم اما استفراغ نمیکردم و روز سوم از صبح تا شب میاوردم بالا! و این چرخه تا هفته ۱۴ ادامه داشت...حتی اسید معدم و هم بالا میاوردم و تمام گوش و حلق و بینیم میسوخت😞 این از حدودا ۳ماه اول!!!! تو ۳ماه دوم کمی حالم بهتر شد بیجونی بدنم از بین رفت. حالت تهوع و استفراغم خوب شد. از همون اوایل بارداریم تمایل شدید به میوه خوردن و آش و سوپ داشتم. خیلی انار و پرتقال و آش میخوردم. اما معدم خیلی اذیتم میکرد و هفته به هفته بدتر میشدم انگار معدم اومده بود دم گلوم. اصلا ی حال بدی بود نمیتونم توصیفش کنم!!! ی ناراحتی بد معده داشتم که عذاب اور بود.. تا وارد ۳ماه سوم شدم. معدم تا آخر اذیتم کرد اما ۲ماه آخر بارداریم چیزی که عذابم داد گرفتگی عظلات پشتم بود. مثل رگ به رگ شدن بود. خیلی درد میکشیدم و این زجر تا اخر همراهم بود.. تو هفته ۱۲ بارداری فهمیدم بچم پسره. ۵ماهگیم دکتر سونوگرافی گفت یکی از کلیه های جنین مشکل داره. و این مشکل بین جنینای پسر شایعه! اما اصولا در همون دوران جنینی خوب میشن اگرم نشه بعد بدنیا اومدن باید درمان بشن. که خوشبختانه پسر منم کلیش خوب شد ختم بخیر شد.😌 تا اینکه روز موعود رسید!!! ۵اردیبهشت ۹۳ روز جمعه بود که موقع خواب من چندبار تو شکمم احساس سوزش کردم. چشمم و باز کردم دیدم ساعت ۳ بعداز ظهره.!!! یکدفعه لباس زیرم خیس شد! هیجان زده شدم. همسرم و بیدار کردم و با ترس و هیجان و خوشحالی گفتم مایع دور جنین سوراخ شده. خلاصه چون از قبل خیلی مطالعه کرده بودم و انتخابم زایمان طبیعی بود با شادی و آرامش رفتم حمام و دوش گرفتم. تا ساعت ۶ تو خونه راه رفتم. ی کم درد داشتم. اما کاملا قابل تحمل بود. همسرم گفت انقدر بیخیال نباش لباس بپوش بریم بیمارستان. منم به حرفش گوش دادم. حتی دکتر هم انتخاب نکرده بودم. به همسرم گفتم چون میخوام طبیعی زایمان کنم همون دکتر شیفت کفایت میکنه و دکترای بیمارستان نجمیه همشون باتجربه ان. بچم و بیمارستان نجمیه تهران بدنیا آوردم چون خودمم همون بیمارستان بدنیا اومده بودم میخواستم بچمم همونجا متولد بشه. خلاصه ما ساعت ۷رسیدیم بیمارستان تو راه ی کم دردم بیشتر شده بود تا همسرم کار بستری شدنم و انجام داد دیگه ساعت نزدیک ۸شب بود. من و رو تخت خوابوندن و گفتن ۴سانت دهانه رحم باز شده بدترین قسمتش معاینه کردن بود. موقع درد معاینم میکردن خیلی شکنجه اور بود. دردش خیلی بد بود.. خلاصه چند بار درد کشیدم اما بحدی نبود که بخوام جیغ بکشم. ساعت ۸و ربع شد ۸سانت ساعت ۸و نیم حس زور زدن بهم دست داد. دیگه درد نداشتم ی حال زور زدن داشتم منو بردن ی اتاق دیگه دکتر گفت با تمام قدرت زور بزن اولین بار نتونستم اما بار دوم پسرم بدنیا اومد😂😆. به همین راحتی😊😘

بعد زایمانم درد داشتم دکتر گفت رحمت داره جمع میشه. چندتا بخیه هم خوردم. اصلا هم واژن ادم گشاد نمیشه. درست مثل قبلم شدم. از زایمان طبیعی نترسید. درسته بعضیا خیلی درد میکشن اما بعد زایمان حال آدم کاملا خوبه. میتونیم خیلی خوب به بچمون برسیم. انشاالله وجود همه آدما مخصوصا مامانا و بچه ها سالم باشه و همه به آرزوهای قشنگشون برسن.😘

2731
تقریبا مرداد ۹۲ با برنامه ریزی ای که کرده بودم باردار شدم. ی روز صبح با ی درد خیلی شدید تو ناحیه شکم ...

عزیزم خیلی خوشحالم که انقدر قشنگ و راحت زایمان کردی خداروشکر 

اما اینجا‌پست گذاشتی فقط من میتونم بخونم چون استارترم 

اگه میخوای خاطرتو همه بخونن باید تاپیک جدا بزنی گلم

و دوباره مادر شدن زیباترین حس جهانم شد 
ميفهمم چي ميگى رويا جونم قربونت برم اون دقيقا تو بودي يه تيكه از وجودت روحت بوده.😢😢😢انشالله محمدن ...


سلام دوست قشنگم خوبی

برات خیلییی دعا میکنم عزیزه دلم‌ 

خواستم بهت بگم که نیکان من به دنیا اومد و الان ۹ ماهشه خوندم که خواسته بودی اینجا بهت خبر بدم    

و دوباره مادر شدن زیباترین حس جهانم شد 
سلام،گلم، صبی ساعت 6 صب این تاپیکت رو خوندم،( تو تاپیک جرات حقیقت بهش اشماره کرده بودی کنجکاو شدم بخ ...

عزیزه دلم حالت خوبه 

منو یادته ؟؟

در چه حالی

و دوباره مادر شدن زیباترین حس جهانم شد 

عزیزم وقتی اول تاپیکتو خوندم واقعا اشک ریختم ودلم گرفت.ولی الآن خوشحالم که خدا دوباره نیکانتو بهت برگردوند امیدوارم همیشه دلت شاد باشه

خدایا بخاطر تمام نعمتهایی که بمن عطا کردی شکرت🌹🌹
2738
عزیزم وقتی اول تاپیکتو خوندم واقعا اشک ریختم ودلم گرفت.ولی الآن خوشحالم که خدا دوباره نیکانتو بهت بر ...

فدات بشم من عشقم 

و دوباره مادر شدن زیباترین حس جهانم شد 
سلام دوست قشنگم خوبی برات خیلییی دعا میکنم عزیزه دلم‌  خواستم بهت بگم که نیکان من به دنیا اوم ...

سلام عزيزكم مبارك باشه گلم😍😍😍🤩🤩🤩مرسي خبر دادي بهم مهربونم

🙄🙄
عزیزه دلم حالت خوبه  منو یادته ؟؟ در چه حالی

سلام عزیزم خوبی حالت چطوره؟؟ ،مگه میشه یادم رفته باشه، همین ک پیامتو دیدم دوباره اشکام سرازیر شدن. 


یـک عمـــر اگـر روزه بگیریـم و بگیریـد و بگیرنـد...همتـا نشـود بـا عطـش خشـک دهـان علی اصغـر...
سلام عزیزم خوبی حالت چطوره؟؟ ،مگه میشه یادم رفته باشه، همین ک پیامتو دیدم دوباره اشکام سرازیر شدن.&n ...

خوبم فدات بشم تو خوبی؟؟

حاله روحیت خوبه

و دوباره مادر شدن زیباترین حس جهانم شد 
خوبم فدات بشم تو خوبی؟؟ حاله روحیت خوبه

حال روحیم نمیدونم چی بگم،لحظه ایه، ی لحظه خوبم ی ثانیه بعدش چشام خیسه، حال و حوصله ی هیچ چیز و هیچکس  رو ندارم، دلم تنگه خیلی فکرش عذابم میده، خیلی سخته خودت میدونی چی میگم درک میکنی،

3 ماهه اقدامم ولی خبری نیست اینم عذابم میده بیشتر


یـک عمـــر اگـر روزه بگیریـم و بگیریـد و بگیرنـد...همتـا نشـود بـا عطـش خشـک دهـان علی اصغـر...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  17 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  19 ساعت پیش
توسط   یکتا۸۳  |  1 ساعت پیش